به نام او
بدرود وبلاگ داستانک های من
در جستجوی آرامش از دست رفته
تصمیم دارم که دیگر چیزی در این وبلاگ ننویسم.خیلی هایش داستانک نبوده اند شاید اسمش را بشود گذاشت:تکه هایی از احساساتم.لااقل دروغ نبوده اند.اما دیگر نخواهم نوشت و از همه ی دوستانم که با حوصله ی تمام احساساتم را تحمل می کردند و مسلما باعث می شدند تا کمی غم هایم سبک تر شود ممنونم و می دانم که بسیار کم لطف بوده ام.برای همه آرزوی موفقیت دارم و شاید آرزوی بزرگم برای همه و برای خودم هم این باشد:آرامش.
خدایا مرا صفایی عطا کن،
تا آن چه را توانایی تغییر ندارم،بپذیرم؛
مرا شجاعتی عطا کن تا آن چه را
توانایی تغییر دارم،تغییر دهم؛و خردی،
تا آن دو را از هم بازشناسم.
سلام.کاش اینقدر کلمات جون و روح داشتن که باور میکردی دلم خیلی برا داستانک هات تنگ میشه.
به هر حال امیدوارم به زودی آرامش به خونه دلت بیاد.
مراقب خودت باش
سعید؟؟؟؟؟
پس آن همه تکه ی فریاد شده چه میشود؟
بگو جایی دیگر همه شان را خواهی نگاشت...حتی شده وجبی از قلبت را برایشان بگذار....
- اینا رو گفتم اما ...ته دلم آرزو میکنم برگردی اینجا...
هیچ رفتنی وجود ندارد
حداقل این یکبار را در زندگانی ام مطمئن هستم
آخه چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من داستانک هاتون رو خیلی دوس داشتم:(
ای نامرد بالاخره یکی از خانوماتو طلاق دادی:ی
هنوز رفتنت را باور نکرده ام.........
بازم از این فرارهای لوس وبلاگی؟
..... موفق باشی ...........
به ارامش برس و با نوشتن دوباره ات ما را هم به ارامش برسان
امیدوارم به آن آرامشی که می خواهی برسی . برای من هم دعا کن
سلام دوست عزیز
وبلاگ زیبایی دارید اما عشق که در تکرار جمله دوست داشتن نیست...
نسیم عشق را در نامه های عاشقانه وبلاگ "برای فاطمه" ببینید.
منتظر حضور سبز شما هستیم.
دعای به جایی بود
تقدیم به شما
دکتر شریعتی در باب مقوله حجاب و "چادر" نظر بجایی را مطرح کرده اند که :
" اصل حجاب اسلامی بعنوان یک قانون فقهی یک اصلی است که هر انسان آگاه و
روشنی برایش منطقی قابل پذیرش است. اما امروز این سنت و این اصل اسلامی
چنان مخلوط شده که در ذهن همه بصورت دو کلمه مترادف ( حجاب – چادر ) در
آمده است و آنوقت روشنفکر به عنوان حمله به چادر، به حجاب حمله میکند! و متقابلاً
متعصبین بعنوان دفاع از حجاب، متاسفانه از چادر فقط دفاع میکنند و هر شکل دیگری
را نفی میکنند و بشدت منکر میشوند."
##############################################
سلام
این مطلب را خواندم خوشم آمد گفتم دوست عزیزم هم بخونه
به وبلاگ من سر زده و نظر دهید .
مطمئنم خوشت می آید
منتطرتم
سلام..چطوری؟؟هنوز نظرت عوض نشده؟؟..من دختر دموکراتی هستم ولی با این وجود خیلی دلم میخوات بازهم از احساساتت بگی.
نگو ممنون!!این چیزی نیست که من میخوام
نمیخوایی نظرت رو عوض کنی.البته اگه ننوشتن قدری آرامش بهت میده اصراری نمیکنم
شاد باشی و آروم
برو به سلامت.
من که خودت را دارم!
این یعنی یک دنیاااااااااااااا که بخش کوچکی از آن٬ صفحه داستانک وبلاگ سیب گاز زده است.
برای هدی قاریه :
..............................
........................................
................................................
انتظاری سبز را برای هدی به ارمغان آوریم
او چشم انتظار شماست.
این متن یک دعوتنامه است .................
بدرود...............همسایه
فلانی